دیبادیبا، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 13 روز سن داره

عشق مامان و بابا

اولین عروسی که رفتی دخترم

1392/4/5 15:24
نویسنده : آیدا
583 بازدید
اشتراک گذاری

سلام دیبا جوم دیشب عروسی دوست با بایی بود و شما برای اولین بار رفتی عروسی.خیلی خوب بود و خوش گذشت همه عاشقت شده بودن قربون صدقه ات میرفتن.تو هم مثل همیشه به همه میخندیدی و ابراز احساسات میکردی عزیزم.بعد هم سر ساعت شیر خوردی و تو بغل مامان خوابیدی.بابایی خیلی هوامونو داشت و اصلا از عروسی چیزی نفهمید.خلاصه شب به یاد موندنی بود عزیزم امیدوارم همیشه  شاد وخندون باشی.

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

بابای یسری جان
12 تیر 92 16:28
باز هم سر زده بیایید ، کمی آشفتگی بد نیست ، آن وقت ، تکاندن شانه های پر غبار، و مرتب کردن ِموهای پریشان ، بهانه ای می شود برای زندگی ام . شرکت دخترم در جشنواره تابستانه نی نی وبلاگ بهانه ای است برای آشنایی بیشتر با شما و پذیرایی از قدوم سبزتان در وبلاگ یسری دختر خوش قدم.