دیبادیبا، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 13 روز سن داره

عشق مامان و بابا

سفر به طالقان

1392/6/2 17:43
نویسنده : آیدا
446 بازدید
اشتراک گذاری

دیبا جون الان دیگه ٧ ماه ٢٢ روزت شده و حسابی میتونی خودتو تو جمع و مسافرت وفق بدی و اصلا اذیت نکنی البته تو هیچ وقت تا حالا مامانو اذیت نکردی و هر جایی بردیمت با ما همکاری کردی آخه خیلی ددری هستی و تو جمع بودن را خیلی دوست داری.خلاصه ما جمعه تصمیم گرفتیم بریم طالقان،البته خاله میترا و خاله شبنم هم ٥شنبه رفتن و قرار شد ما صبح  زود راه بیافتیم.اونجا هم رفتیم خونه نوشین جون اینا.صبح که راه افتادیم شماخوابیدین تا اونجا حسابی استراحت کردی. بعد از رسیدن همه با هم رفتیم استخر ماهی و کلی ذوق کردی و با هیجان ماهیها رو نگاه میکردی.نوشین  جون برای نهار ماهی خرید .البته ما از تهران کباب آورده بودیم ...خلاصه بعد از ماهی خریدن  رفتیم روستای  گیلرد روستای آیت الله طالقانی.و رفتیم به خونه ایشون و از اونجا هم رفتیم یه عالمه تو جنگل  پیاده روی کردیم.تو هم همش تو بغل عمو سعید و عمو محمد بودی خیلی ذوق میکردی هی پاهاتو تکون میدادیو میخندیدی.بعد هم نهار خوردیم و عصری رفتیم بستنی خوردیم و ماست و پنیر مخصوص طالقان حریدیم و بعد از خوردن شام ساعت ١٢ شب به سمت تهران راه افتادیم شما ساعت ٩ خوابیدی و خیلی خوب استراحت کردی.ولی بابایی خیلی خسته شد چون جاده خیلی شلوغ بود ولی کلا خیلی خوش گذشت و شما خیلی دختر خوبی بودی.مرسی دختر گلم که اینهمه همکاری مبکنی و همه از دستت راضین خداروشکر.

صبح توی ماشین

عمو محمد درحال بازی با دیبا

دیبا روی شونه مامان و بابا

 

پسندها (1)

نظرات (0)